مهمون اومد مهمون اومد
اون یکی یکدونه اومد
اون که یه روزی رفته بود
خونده و ناخونده اومد
خسته و وامونده اومد
مهمون اومد مهمون اومد مهمون اومد
دلم میگه نازش بکن
که خستگیهاش در بره
نذاره مثل کولی ها
شب بمونه سحر بره
دوباره بی خبر بره دوباره بی خبر بره
مهمون اومد مهمون اومد مهمون اومد
شیطون میگه تلافی کن
اصلا بهش نگاه نکن
برو یه گوشه ای بشین
به حرفهاش اعتنا نکن
اما دلم بهم میگه
زار و پریشونش نکن
حالا که برگشته پیشت
دیگه پشیمونش نکن
مهمون اومد مهمون اومد مهمون اومد
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0